من یک زنم...

روزنوشت های یک زن...

من یک زنم...

روزنوشت های یک زن...

دو شعر از دی اِچ لارنس

دروغ‌هایی درباره عشق
ما دروغ‌گو هستیم چرا که
حقیقتِ دیروز به دروغ فردا بدل می‌شود
حال آن‌که نگاشته‌ها ثابت‌اند
و ما با نگاشته‌ای از حقیقت زندگی می‌کنیم.
عشقی که به دوستم دارم این سال
با عشق سال پیش فرق می‌کند
اگر چنین نباشد، دروغی بیش نخواهد بود.
ولی تکرار می‌کنیم عشق! عشق! عشق!
گویی سکه‌ای بوده با بهای ثابت
نه چونان گلی که می‌میرد و باز غنچه ای دیگر می دهد.
 
چیزی برای پاسداری نیست
دیگر چیزی برای پاسداری باقی نمانده، اکنون همه چیزی از دست رفنه
مگر خُرده‌ریزی آرامش در قلب
همچون چشم یک بنفشه.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد