. زن ژاپنی (نقابها)
چشم به راه خواهم ماند –
تا اشکهایم چون قطرههای رسیده
از درختها بیاویزند
چشم به راه تو میمانم
زیر ماه سفید
غازها میکوچند
بر شولای شب مانده
زنان ریزنقش پیر و فرتوت به کوهها
میروند تا بمیرند-----
من هم خواهم رفت
و باز خواهم گشت
کاجی صد ساله بر سر راهت
شبح زنی که دوستش میداشتهای.
2-زمان
حالا دیگر زنجیرههای کهربا
آنقدرها بزرگ نیستند
پیوسته کوچکتر میشوند
خانههای ان کوچهها که
زمانی از آنها به سمت دریا میدویدیم
و زنان
دیگر آنقدرها پیر نیستند
در کنار ساحل ...
۳. جادوگری
پس بگذار
دست سرنوشت خود را
بر دستِ
سرنوشت من
۴. رقصنده
برگک ِ
تنها
نیز میافتد
در پاییز
به آرامی
۵. از همهی زندگیام
از همهی زندگیام –
در یادم
فقط پاییزی است –
دمیکه از میان پنجرهی خیس از باران
نگاه میکنم و میبینم –
راهی روان به دوردست
بر راه –
مییابم جاپایی عمیق
در این جاپا –
خانهای میسازم
در این خانه-
میکارم سرخس کودکی ام را
بر این سرخس-
رؤیای شکوفهای رخشان میبینم
بر این شکوفه –
قطرهای میبینم
در قطره-
دوباره چهرهی قدیمی را باز میشناسم
در این چهره –
میشنوم صدای خودم را...
۶. سفر
شیر خریدن برای همهی زنان نپال
دشمنان را در خیال در آغوش گرفتن، از دور آرزوی آرامش کردن
(زیرا نه دوستانی هست و نه دشمنانی - تنها معلم)
آرزوها را مثل آب دهان، قطره قطره روی کُندُر ذوب کردن
دعا کردن، بی تمنای چیزی برای خود، نه تمنای تندرستی برای پدر و مادر
نه برای کوژپشت ِ معبد همآنجا، نه تمنای سعادت نه خواهش خرده نانی
مثل پرندههایی که دیروز را نوک میزنند، و امروز را فراموش میکنند
همه ی اتاقها را بستن، درون دل را چهارتاق گشودن،
پذیرا شدن همهی تمنا نکردهها، غیره منتظرهها، غریبهها
عروس همهی مردها شدن، و همهی گرسنگان و شوربختان
دوست داشتن مرگ، اشک نریختن هنگامی که نزدیکترین همسایه ات میمیرد،
به یاد آوردن این که همه چیز همواره نخستین و آخرین لحظه است
چنان که کودکی به یاد میآورد، نیاموختن بیدار شدن،
انتظار نکشیدن، برای باز شدن همهی بندها –
تا ما دیگر به گونهی آدمیزاده نشویم،
و دوباره به هیئت باد، قطرهها
و دریا در آییم.
۷. به جای زندگینامه
1. آن نقش یا همه ی نقشها –
که زمانی بازی کرده اند و از یادها رفته،
محبوبترین شان برای من، نقشهای اکنون اند،
و آنها که در رؤیا دلخواهشانم...
2. آن سفر یا همه ی سفرها،
شهرهای ناشناس رودروی،
خطوط راه آهن و راه ِابرها،
آدمهایی، که به هر روی سفر میکنند،
دیدار و بدرود، نامهها، مسافتها،
لحظات خوشبختی و عمر...
3. سکوت، یا آنچه از همه ی سفرها میماند،
از صداها، چهرهها، سروصداهای روزمره ...
آنچه از برگه ی سفید ِخالی آغاز میشود –
آرامش، خاطره، چهره ...