همیشه از تماشای یک تابلوی نقاشی بی نظیر لذت بردم و نگاهم را سخت مجذوب خودش کرده. اما هیچوقت این لذت تماشای یک تابلوی نقاشی از جنبه ی هنری آن نبوده چون واقعا نمی دونستم زوایای هنری و آیتم های امتیاز به تابلوی نقاشی چیه؟ راحت تر بگم ممکنه من از تماشای یه تابلو نقاشی لذت تام ببرم ولی اون تابلو کمترین ارزش هنری نداشته باشه.
چشم نواز بودن نقاشی ، ترکیب زیبای رنگ ها وپیام نهفته در آن برام کافیه. (علیرغم اینکه همواره آرزو داشتم نقاشی یاد بگیرم و حداقل یه تابلوی نقاشی از خودم داشته باشم).
....
یه روز کاملا بر حسب اتفاق نقاشی هایی در این دنیای مجازی نگاهم رو سخت مجذوب خودش کرد. این جذبه آن قدر بود که پیگیر بشم و بدونم خالق اثر کیه؟ و این بود که برای اولین بار رسیدم به نام"فریدا کالو"....
ووقتی به به بیوگرافی این خانم رسیدم تا روزهای طولانی سرگذشت تقریبا عجیبش برای دقیقه ای از ذهنم دور نمی شد....
.
.
.
فریدا کالو (به اسپانیایی: Frida Kahlo) (۶ ژوئیه ۱۹۰۷ - ۱۳ ژوئیه ۱۹۵۴) نقاش مکزیکی بود.
فریدا کالو در شهرک کوچکی بهنام کویوآکان، در حومهٔ شهر مکزیکو بهدنیا آمد. پدرش یک نقاش و عکاس یهودی-آلمانی با اصلیت رومانیایی بود. فریدا در سن شش سالگی دچار بیماری فلج اطفال شد و همین موضوع باعث شد تا پای راست او همیشه لاغرتر از پای دیگرش باشد. با این وجود، شخصیت بیپروا و چابکش موجب شد که در طول زندگی بتواند بر ناتواناییهای جسمی خود چیره شود.
در سال ۱۹۲۵ کالو در تصادف مهیب اتوبوسی که بر آن سوار بود به شدت مجروح شد. اما ارادهٔ قوی او برای زیستن به او اجازه داد که از آسیبهای جسمیاش جان سالم بهدر برد و در نهایت قادر به راهرفتن شود. با این وجود، درد پای فریدا هرگز بهطور کامل او را ترک نکرد.
پس از این تصادف، فریدا توجهش را از حرفهٔ پزشکی به نقاشی معطوف کرد. نقاشیهای فریدا بازتابی از تجارب و زندگی شخصی او هستند. وی در نقاشیهایش تاکید زیادی بر رنج و همچنین زندگی خشن زنان دارد. از ۱۴۳ نقاشیای که او کشیدهاست پنجاه و چهارتایشان خودنگاره هستند. چهرهنگاریهای کالو از خودش آمیخته با مفاهیم و نمادهای شخصیاند. با سررشتهای که فریدا از علم پزشکی داشت، بعضی نقاشیهایش با دقت بسیار در کالبدشناسی بدن انسان کشیده شدهاند. فرهنگ مکزیکی تأثیر زیادی بر کالو داشت و این موضوع به وضوح در نقاشیهایش نیز مشهود است.
نقاشیهای کالو مورد توجه نقاش بهنام مکزیکی دیهگو ریورا، که بعداً در سال ۱۹۲۹ با او ازدواج کرد، قرار گرفت. در زمان ازدواج دیهگو ۴۲ ساله بود و فریدا ۲۲ سال داشت.ازداوج کالو و ریورا بیثبات بود و پس از ۱۰ سال به یک جدایی طولانی و سپس طلاق انجامید. اما کالو و ریورا در سال ۱۹۴۰ دوباره ازدواج کردند.
در آن زمان انقلاب مکزیک که به رنسانس میمانست رخ داده بود. این رنسانس را ادبیات و هنر جدیدی همراهی میکرد که بیشتر فلسفی بود تا سیاسی. پس از انقلاب حزبی کمونیستی تشکیل شد. احساسات ملیگرایانه، ضدامپریالیسمی و تمایل به بازگشت به فرهنگ آزتک نیز درمیان روشنفکران همفکر فریدا شدید بود.
کالو یکی از طرفداران فعال کمونیسم بود. او رابطهٔ عشقی کوتاهی نیز با لئون تروتسکی که نهایتاً در ۱۹۴۰ در شهر مکزیکو توسط نمایندگان استالین ترور شد، برقرار کرد. مدتی بعد از مرگ تروتسکی، فریدا موضعش را تغییر داد و حمایت خود را از شوروی زیر رهبری استالین اعلام کرد. او از طرفداران مائو بود و از چین به عنوان «امید جدید سوسیالیسم» نام میبرد. خانه کالو با نقاشیها و طرحهای بسیاری با مضامین سوسیالیستی، از جمله تصاویری از مارکس، انگلس، استالین و مائو تزیین گشتهبود.
کالو هرگز خود را سورئالیست نمیخواند، هرچند که کارهایش گاهی به عنوان هنر سورئالیستی در نظر گرفته میشوند و او نمایشگاههای متعددی به همراه سورئالیستهای اروپایی برپا کردهبود. شیفتگی و کشش او به مسائل زنانه و روش صریح و صادقانهای که به وسیلهٔ آن، این شیفتگی را در نقاشیهایش نشان میداد، باعث شدهاست بعضی صاحبنظران او را به عنوان یکی از فمینیستهای قرن بیستم برشمردند.
فریدا کالو عشاق بسیاری داشت و در زندگی جنسی خود حتی مرز جنسیت را زیر پا گذاشت. فریدا غیر از شوهرش، دیهگو ریورا نقاش و کمونیست معروف، با افراد مشهور دیگری نیز رابطه داشت. از آنها میتوان به لئون تروتسکی، کمونیست شهیر روسی، و پائولت گدار، بازیگر معروف و همسر چارلی چاپلین اشاره کرد.
کالو در ۱۳ ژوئیه، ۱۹۵۴ به خاطر انسداد جریان خون درگذشت. خاکستر او هماکنون درون کوزهای در خانهٔ قدیمی اوست که حالا تبدیل به «موزهٔ فریدا کالو» شدهاست.
« امیدوارم که عزیمت دلپذیر باشد و امیدوارم که هرگز برنگردم.» (آخرین کلماتی که قبل از مرگ در دفترچهٔ خاطراتش نوشت.
برای دیدن برخی از آثار فریدا و توضیحات مرتبط با آن لطفا "در این راستا" را لینک کنید.
1-نام تابلو:خودچهره با گردنبند خار و مرغ مگس
تابلوی رنگ و روغن روی بوم خودچهره با گردنبند خار و مرغ مگس، اثر فریدا کالو (۱۹۰۷ - ۱۹۵۴)، نقاش مکزیکی در سال ۱۹۴۰ و به ابعاد ۴۹٫۵ در ۶۳٫۵ سانتیمتر است.
فریدا تصویر خود را با گردنبندی از خار رسم کرده است که گردنش را زخمی کرده است و مرغ مگس مردهای از گردنبند آویخته شده است. مرغ مگس در نمادشناسی مکزیکی طلسمی برای خوشبختی در عشق است. همچنین مکزیکیها معتقدند قهرمانان مرده به شکل این پرنده به زمین بازمیگردند.
به نظر میآید دو حیوان تیرهرنگ همراه فریدا هیچیک خوشآیند نباشند: گربه وحشی در کمین مرغ مگس است و میمون در حال کشیدن گردنبند که بر درد آن میافزاید.میمون در مکزیک، هم نماد مرگ و هم نماد شوخطبعی و سرزندگی است و در تعدادی از خودچهرهنگاریهای فریدا دیده میشود.
برگهایی بسیار بزرگ پشت سر فریدا قرار دارند و دو گُل با بالهایی ظریف مانند سنجاقک دو طرف فریدا در پرواز هستند.
این اثر در مجموعه شَمایلنگاری مرکز انسانشناسی هاری رانسوم، دانشگاه تگزاس نگهداری میشود.
2- نام اثر: دو فریدا
دو فریدا یکی از مرموزترین کارهای نقاش مکزیکی، فریدا کالو (۱۹۰۷ - ۱۹۵۴ میلادی) و یا به تعبیری دیگر، نقطه اوج کارهایش در بین تقریباً ۲۰۰ اثر دیگرش است. فریدا در سال ۱۹۳۹ میلادی و بعد از بازگشت از نمایشگاه آثارش در پاریس، از شوهرش دیه گو ریورا نقاش و کمونیست مشهور مکزیکی جدا شد. در همین سال بود که در اوج دوران آشفتگی و تعلیق خود، این اثر را ثبت کرد.
ترکیببندی این اثر یکی از شاهکارهای جنبش فراواقعگرایی در قرن بیستم است. در سمت راست تصویر، فریدای مکزیکی را در لباس بومی مردم مکزیک میبینید و در سمت چپ، فریدایی اروپایی شده با لباسی یکدست سفید (که احتمالاً لباس عروسی است). دو زن روی یک نیمکت سبزرنگ نشستهاند در حالی که دست در دست یکدیگر دادهاند. تحقیقات جدید نشان دادهاست که آناتومی قلبها بعد از ترسیم دو زن به اثر اضافه شدهاست که قلب فریدای اروپایی در سمت چپ، از سوراخی که در لباسش بر روی سینه قرار دارد، دیده میشود.
فضای گرفته کار، ابرهایی سیاه با رگههای نور و نگاههای آرام دو چهره در کنار تصاویر گرافیکی پزشکی، همه و همه نشان از کشمکشها و تضادهای درونی نقاش دارد، تضادی که با بریدن رگ باورها و عقاید گذشته توسط فریدای اروپایی به خوبی تکمیل شدهاست.
3- نام تابلو:ستون شکسته
ستون شکسته (به اسپانیایی: La Columna Rota) اثری سوررئال از نقاش مکزیکی فریدا کالو (۱۹۰۷ - ۱۹۵۴ میلادی) است که در سال ۱۹۴۴ میلادی خلق شدهاست.
این اثر شاید تنها کار فریدا است که در آن مستقیما به دردهایی که از آنها بیشتر در طول زندگیش رنج میبرد، اشاره دارد و ستون یا به تعبیری بهتر ستون فقرات فریدا، به خودی خود یکی از این علتهاست و یادآور تصادفی است که در جوانی مسیر زندگی این زن مکزیکی را تغییر داد.
اما این تصویر تنها به جراحات فیزیکی نقاش اشاره نمیکند، بلکه حس زنانهاش را به دراماتیکترین شکل ممکن به تصویر کشیدهاست. میخهایی که در جای جای بدنش نشستهاست، نشان از درد و رنجی است ظاهری که تکه تکه اعتماد به نفسش را در هم میشکند. در چهرهاش عزم و جسارتی به زانو در آمده موج میزند و بدن نیمه عریانش، طعنهای تلخ به دیه گو ریورا دارد. فریدا در سال ۱۹۳۹ میلادی از دیه گو جدا شد و پس از یکسال دوباره با وی ازدواج کرد. طبیعت زنباره و روابط پنهانی دیه گو با خواهر فریدا، همیشه برای فریدا آزار دهنده بود. اندکی قبل از خلق ستون شکسته، لئون تروتسکی برای مدتی با آنها زندگی کرد. وی از فعالان کمونیسم و از دوستان دیه گو به حساب میآمد و عدهای از رابطه پنهانی وی با فریدا سخن به میان آوردهاند. در این میان، توازن دیدنی تقدیر و تصمیم است که ستون شکسته را از سایر کارهای فریدا متمایز میسازد. دوگانگی زیبای فریدا از منطقی برحسب ظاهر مغرور نشات میگیرد تا اندوه درونی وی را بپوشاند.
این اثر هم اکنون در مجموعه Dolores Olmedo در مکزیکوسیتی نگهداری میشود.
5- نام تابلو:خاطره یا قلب
حافظه یا قلبتابلویی از نقاش مکزیکی، فریدا کالو (۱۹۰۷ - ۱۹۵۴) است که در سال ۱۹۳۷ با رنگ و روغن روی فلز در ابعاد ۲۸ × ۴۰ سانتیمتر کشیده است.
در این تابلو، فریدا بدون دست، میان لباس مدرسه و لباس محلی زنان تئوآنا قرار دارد. نقاش، خود لباسی اروپایی بر تن کرده است. لباس محلی زنان تئوآنا لباسی است که دیهگو ریورا دوست داشت[۲]. هنگام نقاشی این تابلو دو سال از جدایی فریدا و دیهگو به دلیل رابطه دیهگو با کریستینا، خواهر فریدا میگذشت. لباس مدرسه میتواند به دورانی اشاره داشته باشد که فریدا و دیهگو نخستین بار ملاقات کردند و فریدا هنوز دختر مدرسهای بود. موهای فریدا نیز کوتاه است. موهای بلند برای فریدا و دیهگو خیلی مهم بودند و فریدا بعد از جدایی از دیهگو موهای خود را برید..
فریدا معلق بین آب و زمین است.، یک پای او بر زمین و پای دیگرش همچون قایقی روی آب است که ممکن است به عمل جراحی اخیری بر پای نقاش اشاره داشته باشد. (فریدا کالو به خاطر تصادفی در جوانی تا پایان عمرش مرتبا تحت عمل جراحی قرار میگرفت).
محل قلب فریدا در بدنش فضایی خالی است که دو فرشته کوچک میلهای فرو کردهاند و روی آن تاب میخورند. (کتوفون وابرر این دو فرشته را بدخواه میداند.) اما قلب فریدا در ابعادی غول آسا، جویهای خون را به طرزی تهدیدآمیز بر زمین جاری میکند. که به دریا میریزد.
نام اثر، Memory به معنای خاطره، ممکن است اشارهای نیز داشته باشد به بعضی از خاطرات خوب نقاش با دیهگو.
اون روزی که فریدا کالو رو بهم معرفی کردی خیلی واسم جالب بود،مخصوصا سبک نقاشی هاش و اینکه خودشو به همون قیافه ی واقعی کشیده.
صرف نظر از شهامتش در کشیدن برخی از نقاشی هاش که واقعیت هایی از زندگی زن هاست، سبک نقاشی اش(خود نگاری)قابل تحسینه.