من یک زنم...

روزنوشت های یک زن...

من یک زنم...

روزنوشت های یک زن...

از صادق هدایت...

 

چه رسم جالبی است !!!

محبتت را میگذارند پای احتیاجت …

صداقتت را میگذارند پای سادگیت …

سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …

نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …

و وفاداریت را پای بی کسیت …

و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!!

.آدمها آنقدر زود عوض می شوند …

آنقدر زود که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیندازی

و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است …

.زیاد خوب نباش …

زیاد دم دست هم نباش …

حکایت ما آدم ها …

حکایت کفشاییه که …اگه جفت نباشند …هر کدومشون …هر چقدر شیک باشند …هر چقدر هم نو باشند

تا همیشه …لنگه به لنگه اند …

کاش…خدا وقتی آدم ها رو می آفرید …جفت هر کس رو باهاش می آفرید …تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها …به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند…

.زیاد که خوب باشی دل آدم ها را می زنی …

آدم ها این روزها عجیب به خوبی ، به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند …

زیاد که باشی ، زیادی می شوی…

 
 
نظرات 2 + ارسال نظر
makita پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:53 ب.ظ http://www.parsfriends.mihanblog.com

اپم!عاشق صداقت هدایت هستم

باشماق پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 06:26 ب.ظ

جالب بود اما بهتر است هیچ وقت کفش هایت را جفت هم نگذاری
چون ممکن است هرگز صاحبش نشوی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد