من یک زنم...زنی فرو خفته در احساسات زلال و بی آلایش خود...زنی گمشده در گذر زمان...زنی از یاد رفته از یادهای پر تکرار زمان...می خواهم بمانم...می خواهم باشم...می خوام خود را در نیای مجازی ثبت کنم. هر چند هرگز در این دنیای حقیقی نبودم و....
ادامه...
من
پیوسته از تو گریخته ام و به اتاقم،کتابهایم،دوستان دیوانه ام و افکار
مالیخولیائیم پناه برده ام.قبول دارم که کله شق بودم.اما تو هم همواره فقط
در پی اثبات سه چیز بودی... اول آنکه در این ارتباط بی تقصیری،دوم آنکه من مقصرم و سوم با بزرگواری تمام حاضری مرا ببخشی!!!
تَرَک می خورد ...
سقفِ بلندِ ایوانِ فلق
می شکند تُنگِ بلورِ سحر
و به اقیانوسِ آبیِ آسمان خواهد پیوست ...
ماهی سرخِ خورشید .
سلام و سپاس از این انتخاب زیبا