من یک زنم...

روزنوشت های یک زن...

من یک زنم...

روزنوشت های یک زن...

این خانه خالی است...

This room is bare
این خانه خالی است
This night is cold
این شب سرد است
We're apart
ما جدا افتاده ایم
and I'm growing old
و من پیر می شوم
But while we live,
اما وقتی زنده ایم
we'll meet again.
باز همدیگر را خواهیم دید
So then my love
پس آنگاه , عشق من
we may whisper once more
شاید باری دیگر نجوا کنیم
It's you I adore.
تویی که می ستایمت

Las Palabras de Amor

ترانه ی سلام از فریدون آسرایی

یکی از ترانه های ایرانی که سخت شیفته اش هستم آهنگ سلام از فریدون آسرایی هست.

خیلی از شنیدنش احساس خوبی به من دست می ده. تقریبا همه ی ترانه هاشو دوست دارم اما این یکی رو از همه بیشتر...

.

.

.

.

بگو سرگرم چی بودی که اینقدر ساکت و سردی


خودت آرامشم بودی، خودت دلواپسم کردی


ته قلبت هنوز باید یه احساسی به من باشه


چقد باید بمونم تا یکی مثل تو پیدا شه؟


تو روز  و روزگار من بی تو روزای شادی نیست


تو دنیایی منی اما به دنیا اعتمادی نیست...


سلام ای ناله بارون

سلام ای چشمای گریون
سلام  روزهای تلخ
هنوزم دوسش دارم
سلام ای بفض تو سینه
سلام ای آه آیینه
سلام شب های دل کندن
هنوزهم دوستش دارم


نمیدونی تو این روزا چقد حالم پریشونه

دلم با رفتنت تنگ و دلم با بودنت خونه
خرابه حال من بی تو، نمیتونم که بهتر شم
تو دستای تو گل کردم بزار با گریه پرپر شم
یه بی نشونم تو این خزون یه بیقرارم یه نیمه جون

منو از خودت بدون...

دانلود


دانلود


ترانه ی"کهکشان های عشق"

امروز بارها و بارها این ترانه رو گوش دادم...نمی دونم چرا سیر نمیشم. روحم ولعی عجیب برای شنیدن دوباره اش داره...

راستی؟ نگفتی چرا؟؟؟؟




دیدمت...

آهسته پرسیدمت...

خواندمت....

بر ره گل افشاندمت....

آمدی....

بر بام جان پر زدی....

همچون نور...

بر دبده بنشاندمت...

بردمت تا کهشان های عشق....

پر کشان تا بی نشان های عشق...

گفتمت افتاده ام در پای عشق...

زندگیست رویای زیبای عشق....

می روی...

چون بوی گل از برم...

رفتنت کی می شود باورم؟؟؟؟

بوده ای چون تاج گل بر سرم....

تا ابد یاد تو را می برم...

آهنگ:"لباس نو" از چاووشی

هیچ وقت یادم نمیره...

شب عید 91،وقتی به طور کاملا اتفاقی این اهنگ رو از تلویزیون شنیدم...چه حالی به من دست داد؟

به یاد کسی که چهار سال انتظارشو کشیدم...

به یاد کسی که این سالها منتظر حضور پررنگش در زندگی کمرنگ و خالی و سردم بود...

امسال عید باز تنها بودم...

تنهاتر از همیشه....

حتی دیگه سایه اش هم کمرنگ تر شده بود.

اون شب جای خلوتی رو پیدا کردم برای گریستن این سالهای انتظار و دلتنگی...

صبح عید که زنگ زدبرای تبریک عید، حتی صداش هم نتونست ذره ای از بغض و دلتنگی ام رو کاهش بده...

.

.

.

این ترانه ی جاویدان را هرگز از یاد و خاطر نخواهم برد.

کلمات وواژه های این ترانه بسیار ساده و کوتاه، اما به  فراخور مفاهیمش وسیع و در برگیرنده است. تصور می کنم شاعر و خواننده با حرف حرف این ترانه انگشت بر گم شده ترین احساس مردان و زنانی گذاشته که حس مشترک انتظار رو تجربه کرده اند.


نه هوای تازه و نه لباس نو می خوام

هفت سین من تویی، من فقط تو رو می خوام

دلم امشب از خدا، جز تو هیچی نمی خوام

کاش یکی با دو تا رو با همم آشتی می داد...


شب عیدی آسمون وقتی که می باره

بیشتر از شبای پیش عطر قران دارد...

ببین امشب قلبم، مثل آیینه روشنه

آیینه زلال من! دیدنت عید منه...


سال نو یعنی تو، وقتی از در تو میایی

نذر کردم امشب، سفره چیدم که بیایی


شب عیدی آسمون وقتی که می باره

بیشتر از شبای پیش عطر قران دارد...

ببین امشب قلبم، مثل آیینه روشنه

آیینه زلال من! دیدنت عید منه...


شادی از تقویمم، بی تو رفت و بر نگشت

انتظارت منو کشت، توی سالی که گذشت....


لینک دانلود

دوریس تریتز (الکساندرا) Doris Treitz

خانم الکساندرا در تاریخ 19 می 1942 در   Heydekrug  آلمان_یکی از شهرهای غرب آلمان_ متولد شد. Alexandra Zigeunerjunge
در بیست سالگی ازدواج کرد و صاحب یک فرزند شد.الکساندرا خیلی زود در عرصه هنر-خوانندگی_ خودنمایی کرد و اوج گرفت. هر چند مرگ زود هنگام وی(سن بیست هفت سالگی) موجب شد نتواند فرصت کافی برای مشهور شدن در عرصه ی جهانی دست یابد.

خود من وقتی در نت دنبال زندگینامه اش جستجو کردم در هیچ سایت فارسی زبان نتوانستم اطلاعات جامعی از وی به دست بیاورم.(اصلا اطلاعاتی در سایت فارسی زبان نبود)،جز اطلاعات اندکی که از سایت های خارجی استخراج کرده ودر اختیار شما قرار  می دهم.

منتخبی از آهنگ های خانم الکساندرا شامل:
Zigeunerjunge (Tzigane)
Sehnsucht (Das Lied der Taiga)
Illusionen
Grau zieht der Nebel (Tombe la Neige)
Was ist das Ziel?
Die anderen waren schuld
Those were the days
Ja lubljú tebjá
Der Traum vom Fliegen
Im sechsten Stock
Accordéon (franz)
Mein Freund der Baum
Schwarze Balalaika
Auf dem Wege nach Odessa
Das Glück kam zu mir wie ein Traum
Am großen Strom
Kleine Anuschka
Wenn die letzten lila Astern blühn
Es war einmal ein Fischer
Duscha, Duscha
La taiga (franz)
Was sind wir Menschen doch für Leute
Schwarze Engel
صدای هر چند خش دار و اندکی بم خانم الکساندرا در وهله ی اول چندان گوش نواز به نظر نمی رسد اما وقتی بیشتر گوش می کنی نوعی صمیمت  و اقتدار زییایی در آن موج میزند که مرا به سمت خود کشاند. البته آنچه می نویسم نظر غیر کارشناسانه و کاملا سلیقه ای من هست. ترانه مورد علاقه من

zigeunerjunge هست.


خانم الکساندرا  در 31جولای 1969 زمانیکه برای یک سفر کاری همراه با مادر و فرزند خود با اتوموبیل شخصی عازم هامبورگ بود، با ماشینی بزرگ تصادف می کند و آنی میمیرد. گویا شواهد حاکی از آن بود که اتوموبیل مرسدس شخصی  ایشان دستکاری شده بود. اما هرگز اثبات نشد. مراسم تدفین او با حضور 3000 نفر برگزار شد.

بیوگرافی وی توسط یک نویسنده به نام Marc Boettcher به تحریر در آمد. او به علت جستجوی مرگ الکساندرا مخالفان زیادی پیدا کرد.


برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به سایت های زیر مراجعه فرمایید:

http://en.wikipedia.org/wiki/Alexandra_%28singer%29

http://www.zigeunerjunge.com


آلا پوگاچوا

 آلا پوگاچوا یکی از معدود خوانندگانی است که علاقه ی عجیبی به صدایش دارم. هر چند آهنگ زیادی از این خواننده ی بسیار خوش صدای روسی ندارم، اما همین چند آهنگ کفایت می کنه تا برای من صدایش جلوه زیباترین و آسمانی ترین صدا باشد. 


بیوگرافی  آلا پوگاچوا


Alla Pugacheva - V Peterburge groza


آلا پوگاچوا (به روسی: Алла Пугачёва) زادهٔ ۱۵ آوریل ۱۹۴۹ در مسکو خواننده و هنرپیشهٔ اهل روسیه است. پوگاچوا فعالیت هنری‌اش را از سال ۱۹۶۵ آغاز کرد که تابه‌امروز ادامه دارد.


او با صدای متزوسوپرانو و اجرای پر احساس و صادقانه‌اش، از لحاظ فروش آلبوم‌ها و محبوبیت عمومی در شوروی سابق به یک نماد تبدیل شد. پوگاچوا در سال ۱۹۹۱ لقب افتخاری «هنرمند خلق در اتحاد جماهیر شوروی» را دریافت کرد.

با توجه به شهرت زیاد پوگاچوا زندگی خصوصی او بیشتر مواقع مورد توجه مردم و موضوع بحث نشریه‌های کشورش بوده‌است. در این میان دو موضوع وزن بالای او و روابط عاشقانهٔ پنهانی‌اش بیش از بقیه مورد توجه مطبوعات بوده‌اند. اما این حرف و حدیث‌ها خدشه‌ای به محبوبیت پوگاچوا وارد نکرده‌اند و او بارها نشان داده که از بی‌پرده سخن گفتن دربارهٔ زندگی خصوصی‌اش ابایی ندارد.

با این‌که پوگاچوا بارها نشان‌های افتخار مختلف را از مقامات عالیرتبهٔ سیاسی کشورش دریافت کرده، صراحت لحن و شیوهٔ بیان‌اش در بعضی موارد همسو با انتظارات آن‌ها نبوده‌است. برای مثال در کنسرتی که در روز مرگ هوشی‌مین برگزار شد خطاب به حضار گفت: اخماتو باز کن! ممکنه هوشی‌مین مرده باشه، ولی من هنوز زنده‌ام! صحبت‌های اینچنینی طبق روال آن سال‌ها، زمینهٔ اعلام اتهام علیه فرد را مهیا می‌کردند با این حال مقامات روسی به جای عکس‌العمل نشان دادن به حرف‌های پوگاچوا سکوت کردند و تا به‌حال واکنشی به او نشان نداده‌اند. پوگاچوا در سال ۲۰۰۹ و در روز تولد ۶۰ سالگی‌اش نشان درجه سوم «شایستگی برای میهن» را از دمیتری مدودف دریافت کرد.