من یک زنم...

روزنوشت های یک زن...

من یک زنم...

روزنوشت های یک زن...

دل نیست کبوتر

از سر کـوی تو با دیـــده تر خواهم رفت
چهـره آلـوده به خوناب جگـر خواهـم رفـت

ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم

امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند

از گوشه بامی که پریدیم ، پریدیم

رم دادن صید خود از آغاز غلط بود

حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم

من چه می دانستم؟؟؟

من گمان می کردم
دوستی همچون سروی سرسبز
چارفصلش همه آراستگی ست

من چه می دانستم
هیبت باد زمستانی هست
من چه می دانستم
سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی دی

من چه می دانستم
دل هر کس دل نیست
قلبها ز آهن و سنگ
قلبها بی خبر از عاطفه اند...!

حمید مصدق

یادداشتی از نلسون ماندلا

من باور دارم ...
که دعوا و جرّ و بحث دو نفر با هم به معنى این که آن‌ها همدیگر را دوست ندارند نیست.
و دعوا نکردن دو نفر با هم نیز به معنى این که آن‌ها همدیگر را دوست دارند نمى‌باشد.

ادامه مطلب ...

...

بخشش کنید اما نگذارید از شما سوء استفاده شود...

عشق بورزیداما نگذارید با قلبتان بد رفتاری شود...

اعتمادکنیداما ساده و زودباور نباشید....

گویه ای از کافکا

من پیوسته از تو گریخته ام و به اتاقم،کتابهایم،دوستان دیوانه ام و افکار مالیخولیائیم پناه برده ام.قبول دارم که کله شق بودم.اما تو هم همواره فقط در پی اثبات سه چیز بودی...
اول آنکه در این ارتباط بی تقصیری،دوم آنکه من مقصرم و سوم با بزرگواری تمام حاضری مرا ببخشی!!!

فرانتس کافکا

رها کن مرا....

رها کردن کسی که برای شما ساخته نشده است یعنی رسیدن به این درک که برخی آدمها بخشی از سرنوگذشتتان هستندنه بخشی از سرنوشتتان....

اگر کسی...

اگر کسی بخواهد بخشی از زندگی شما باشد، حتما خواهد بود.

پس برای کسی که هیچ تلاشی برای ماندن نمی کند خودت را به زحمت نینداز تا جایی را برایش نگه داری....

آن هنگام...


آن هنگام که دوست داری دلی را مالک شوی رهایش کن
پرنده در قفس .... زیبا نمی خواند
گرچه برایت تمام لحظه ها رانغمه خوانی کند
..بگذار برود
تمام افق ها را بگردد و آواز سر دهد .صبور باش و رهایش کن
گفته اند : اگر از آن تو باشد باز می گردد و اگرنباشد
یادت باشد قفس ،آفریننده ی عشق نیست
 

ادامه مطلب ...

سخنان متفاوت بزرگان درباره زنان...

 
 
    زن شاهکار خلقت است
    برنارد شاو
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
   زیباترین خوی زن ، نجابت اوست
    ارد بزرگ
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    در دنیا تنها دو چیز زیباست ، زن و گل
    مالرب
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    تمدن چیست ؟ نتیجه نفوذ زنان پاکدامن است
    امرسون
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    زن رسماً مربی مرد و مهّذب اخلاق اوست
    آناتول فرانس
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    اگر زن نبود نوابغ جهان را چه کسی پرورش می داد ؟
    ناپلئون
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    مردان آفریننده کارهای مهمند و زنان به وجود آورنده مردان
    رومن رولان
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    مردان قانون وضع می کنند و زنان اخلاق به وجود می آورند
    کونته ورسیه
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    با زنی ازدواج کنید که اگر مرد می بود بهترین دوست شما می شد
    بردون
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    خشم زن مانند الماس است می درخشد اما نمی سوزاند
    رابیندرانات تاگور
سخنان بزرگان درباره زنان,سرگرمی,سخنان بزرگان
    هرچه ایمان مرد به هوشش بیشتر شود زن بهتر میتواند گولش بزند
    لرد بایرن
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    زن تاج سر آفرینش است ، او شریک زندگی و یار ساعات درماندگی است
    گوته
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    زنانیکه می خواهند مرد باشند ، زنانی هستند که نمی دانند زن هستند
    الکساندر دوما
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    برای تحمل شدائد زندگی باید عاشق چیزی بود ، کاری ، زنی ، آرمانی و …
    مارکوس آنا
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    منشأ هر کار بزرگی زن است ، زن کتابی است که جز به مهر و محبت خوانده نمی شود
    لامارتین
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    چیزی که زن دارد و مرد را تسخیر می کند ، مهربانی اوست ، نه سیمای زیبایش
    ویلیام شکسپیر
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    زن زشت در دنیا وجود ندارد فقط برخی از زنان هستند که نمی*توانند خود را زیبا جلوه دهند
    برنارد شاو
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    هر کجا مردی یافت شد که به مقامات عالیه رسیده یقیناً زنی پاکدامن او را همراهی کرده است
    شیلر
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    زن عاقل به تربیت همسرش همت می گمارد و مرد عاقل می گذارد که زنش او را تربیت کند
    مارک تواین
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    هیچ چیز غرور مرد را مثل شادی زنش ارضاء نمی کند ، چون همیشه آنرا مربوط به خود میداند
    جونسون
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    مردانیکه بیشتر از حقوق و هنجار زنان پشتیبانی میکنند خود بیشتر از دیگران به نهاد زن میتازند
    ارد بزرگ
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    زنان بخوبی مردان میتوانند اسرار را حفظ کنند ولی به یکدیگر میگویند تا در حفظ آن شریک باشند
    داستایوفسکی
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    اگر شناخت زن و مرد نسبت به ویژگی های درونی و بیرونی یکدیگر بیشتر گردد
    کمتر دچار گسست می شوند
    ارد بزرگ
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    زن کانون پرفروغ خانواده ، مرکز مهر ، مظهر عشق ، نمایشگر پاکی ،نمونه عطوفت و چشمه عنایت است
    اقبال لاهوری
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    آیندۀ اجتماع در دست مادران است. اگر جهان به میانجیگری زن گرفتار شود ،تنها اوست که می تواند آن را نجات دهد
    ابوفور
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    به هر اندازه که زن آرام و مطیع و با عصمت و با عفت است ،به همان اندازۀ قدرت فرمانروایی او شدیدتر و استوارتر است
    میشله
برنارد شاو,سخنان بزرگان درباره زنان,نجابت زن
    زن وقتیکه دوست بدارد ، غیر از محبوب خود چیزی را نمی بیند و هرچه عاطفه ، مهربانی و نوازش و فداکاری دارد تنها برای او به کار می برد .
    آلفونس دوده

جملات نغز

جمله “به تو افتخار می کنم”
همان قدر به مردان انرژی می دهد که جمله “دوستت دارم” به زنان .
..


زنها هرگز نمیگویند تو را دوست دارم
ولی وقتی از تو پرسیدند مرا دوست داری
بدان که درون آنها جای گرفته ای . .


از گوش دادن به سخنان دشمنانتان غافل نباشید،آنها اشتباهات شما را به خوبی بیان می کنند !
(شکسپیر)



از صادق هدایت...

 

چه رسم جالبی است !!!

محبتت را میگذارند پای احتیاجت …

صداقتت را میگذارند پای سادگیت …

سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …

نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …

و وفاداریت را پای بی کسیت …

و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!!

.آدمها آنقدر زود عوض می شوند …

آنقدر زود که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیندازی

و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است …

.زیاد خوب نباش …

زیاد دم دست هم نباش …

حکایت ما آدم ها …

حکایت کفشاییه که …اگه جفت نباشند …هر کدومشون …هر چقدر شیک باشند …هر چقدر هم نو باشند

تا همیشه …لنگه به لنگه اند …

کاش…خدا وقتی آدم ها رو می آفرید …جفت هر کس رو باهاش می آفرید …تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها …به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند…

.زیاد که خوب باشی دل آدم ها را می زنی …

آدم ها این روزها عجیب به خوبی ، به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند …

زیاد که باشی ، زیادی می شوی…

 
 

تو آمدی

تو آمدی...

باز بی صدا و بی نجوا و بی خش خش برگی...

پاییز نبود

می دانم...

اما عادت کرده ام که هنگامه ی  آمدنت، خش خش برگها را نوازشگر باشند.

...

آمدی مهر ورزیدی

و مرا بیش از پیش پاییزی کردی

...

دوست خوب و کم فروغم

حالا که امدی بگو: کی خواهی رفت؟

تا بدانم زمان رفتنت را به انتظار بنشینم و دقیقه شماری کنم

برای بازگشت بی صداتر از فریادت

...

سکوتی که بین ما حاکمه رنج آوره

اما

گرمی بخشه

چون هستی و ساکتی...

...

شاید سرگرم دوستان مجازیت هستی

شاید سرگرم دنیای مجازی هستی

یا اونچه که نامش را جدیدترین تکنولوژی نامیده اند.

همه چیز مبارکت...

انتظاری ندارم

فقط شاد باش

به شادی تو شادم

و دستان کسی که شادت می کند را می بوسم...