من یک زنم...زنی فرو خفته در احساسات زلال و بی آلایش خود...زنی گمشده در گذر زمان...زنی از یاد رفته از یادهای پر تکرار زمان...می خواهم بمانم...می خواهم باشم...می خوام خود را در نیای مجازی ثبت کنم. هر چند هرگز در این دنیای حقیقی نبودم و....
ادامه...
وقتی که می رفتی ... بهار بود تابستان که نیامدی ... پاییز شد پاییز که برنگشتی ... پاییز ماند زمستان که نیایی ... پاییز می ماند تو را به دل پاییزی ات فصل ها را به هم نریز ...
"عباس معروفی"
یک زن
پنجشنبه 8 فروردینماه سال 1392 ساعت 11:52 ب.ظ
من هم یک مردم
سلاااااااااااااااااااااام
معرکه بود
عالی
لطفا بگید کار کیه این قطعه شعر محشر؟