من یک زنم...

روزنوشت های یک زن...

من یک زنم...

روزنوشت های یک زن...

حس شک...

رنج کشیدن رفیق دیرینه من...مانوسیم با هم...همدمیم و همراز یکدیگر...

باری...

رنج میکشم بخاطر بودن هایی که می توانست باشد و نیست...

رنج می کشم از حضور گرمی که می توانست جانبخش روح و جانم باشد و نیست....

رنج می کشم سایبانی  که می توانست از سوزاندن و سوختنم جلوگیری کند و نیست...

رنج می کشم از ایمانی که می توانست باشد و نیست...

رنج می کشم از اعتمادی که می توانست باشد و نیست....

رنج می کشم از اینهمه شک و تردید...

...

با اینهمه من درونیم، خود واقعی ام، از اینهمه احساس شک کردن به احساس تو بیزارند....


نظرات 1 + ارسال نظر
علی چهارشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:44 ب.ظ http://pelak1136.blogsky.com/

جالبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد