من یک زنم...

روزنوشت های یک زن...

من یک زنم...

روزنوشت های یک زن...

اگر می دانستم....

 اگر می‌دانستم این آخرین دقایقی است که تو را می‌بینم، 

به تو می‌گفتم «دوستت دارم» و نمی‌پنداشتم تو خود این را می‌دانی. 

همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این 

غفلت‌ها به ما دهد. کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آن‌ها علاقه و نیاز داری. 

مراقبشان باش. به خودت این فرصت را بده تا بگویی: «مرا ببخش»، «متاسفم»، «خواهش می‌کنم»، «ممنونم» و از تمام عبارات زیبا و مهربانی که بلدی استفاده کن. هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری. خودت را مجبور به بیان آن‌ها کن. به دوستان و همه‌ی آنهایی که دوستشان داری 
بگو چقدر برایت ارزش دارند. اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود 
و روزی با اهمیت نخواهد گشت. ... . همراه با عشق
 
گابریل گارسیا مارکز
ادامه مطلب ...

درباره ی "فریدا کالو"

همیشه از تماشای یک تابلوی نقاشی بی نظیر لذت بردم و نگاهم  را سخت مجذوب خودش کرده. اما هیچوقت این لذت تماشای یک تابلوی نقاشی از جنبه ی هنری آن نبوده چون واقعا نمی دونستم زوایای هنری و آیتم های امتیاز به تابلوی نقاشی چیه؟ راحت تر بگم ممکنه من از تماشای یه تابلو نقاشی لذت تام ببرم ولی اون تابلو کمترین ارزش هنری نداشته باشه.

چشم نواز بودن نقاشی ، ترکیب زیبای رنگ ها وپیام نهفته در آن برام کافیه. (علیرغم اینکه همواره آرزو داشتم نقاشی یاد بگیرم و حداقل یه تابلوی نقاشی از خودم داشته باشم).

....

یه روز کاملا بر حسب اتفاق نقاشی هایی در این دنیای مجازی نگاهم رو سخت مجذوب خودش کرد. این جذبه آن قدر بود که پیگیر بشم و بدونم خالق اثر کیه؟ و این بود که برای اولین بار رسیدم به نام"فریدا کالو"....

ووقتی به به بیوگرافی این خانم رسیدم تا روزهای طولانی سرگذشت تقریبا عجیبش  برای دقیقه ای از ذهنم دور نمی شد....

.

.

.

فریدا کالو (به اسپانیایی: Frida Kahlo) ‏ (۶ ژوئیه ۱۹۰۷ - ۱۳ ژوئیه ۱۹۵۴) نقاش مکزیکی بود.

فریدا کالو در شهرک کوچکی به‌نام کویوآکان، در حومهٔ شهر مکزیکو به‌دنیا آمد. پدرش یک نقاش و عکاس یهودی-آلمانی با اصلیت رومانیایی بود. فریدا در سن شش سالگی دچار بیماری فلج اطفال شد و همین موضوع باعث شد تا پای راست او همیشه لاغرتر از پای دیگرش باشد. با این وجود، شخصیت بی‌پروا و چابکش موجب شد که در طول زندگی بتواند بر ناتوانایی‌های جسمی خود چیره شود.

در سال ۱۹۲۵ کالو در تصادف مهیب اتوبوسی که بر آن سوار بود به شدت مجروح شد. اما ارادهٔ قوی او برای زیستن به او اجازه داد که از آسیب‌های جسمی‌اش جان سالم به‌در برد و در نهایت قادر به راه‌رفتن شود. با این وجود، درد پای فریدا هرگز به‌طور کامل او را ترک نکرد.
پس از این تصادف، فریدا توجهش را از حرفهٔ پزشکی به نقاشی معطوف کرد. نقاشی‌های فریدا بازتابی از تجارب و زندگی شخصی او هستند. وی در نقاشی‌هایش تاکید زیادی بر رنج و همچنین زندگی خشن زنان دارد. از ۱۴۳ نقاشی‌ای که او کشیده‌است پنجاه و چهارتایشان خودنگاره هستند. چهره‌نگاری‌های کالو از خودش آمیخته با مفاهیم و نمادهای شخصی‌اند. با سررشته‌ای که فریدا از علم پزشکی داشت، بعضی نقاشی‌هایش با دقت بسیار در کالبدشناسی بدن انسان کشیده شده‌اند. فرهنگ مکزیکی تأثیر زیادی بر کالو داشت و این موضوع به وضوح در نقاشی‌هایش نیز مشهود است.

نقاشی‌های کالو مورد توجه نقاش به‌نام مکزیکی دیه‌گو ریورا، که بعداً در سال ۱۹۲۹ با او ازدواج کرد، قرار گرفت. در زمان ازدواج دیه‌گو ۴۲ ساله بود و فریدا ۲۲ سال داشت.ازداوج کالو و ریورا بی‌ثبات بود و پس از ۱۰ سال به یک جدایی طولانی و سپس طلاق انجامید. اما کالو و ریورا در سال ۱۹۴۰ دوباره ازدواج کردند.
در آن زمان انقلاب مکزیک که به رنسانس می‌مانست رخ داده بود. این رنسانس را ادبیات و هنر جدیدی همراهی می‌کرد که بیشتر فلسفی بود تا سیاسی. پس از انقلاب حزبی کمونیستی تشکیل شد. احساسات ملی‌گرایانه، ضدامپریالیسمی و تمایل به بازگشت به فرهنگ آزتک نیز درمیان روشنفکران همفکر فریدا شدید بود.

کالو یکی از طرفداران فعال کمونیسم بود. او رابطهٔ عشقی کوتاهی نیز با لئون تروتسکی که نهایتاً در ۱۹۴۰ در شهر مکزیکو توسط نمایندگان استالین ترور شد، برقرار کرد. مدتی بعد از مرگ تروتسکی، فریدا موضعش را تغییر داد و حمایت خود را از شوروی زیر رهبری استالین اعلام کرد. او از طرفداران مائو بود و از چین به عنوان «امید جدید سوسیالیسم» نام می‌برد. خانه کالو با نقاشی‌ها و طرح‌های بسیاری با مضامین سوسیالیستی، از جمله تصاویری از مارکس، انگلس، استالین و مائو تزیین گشته‌بود.
کالو هرگز خود را سورئالیست نمی‌خواند، هرچند که کارهایش گاهی به عنوان هنر سورئالیستی در نظر گرفته می‌شوند و او نمایشگاه‌های متعددی به همراه سورئالیست‌های اروپایی برپا کرده‌بود. شیفتگی و کشش او به مسائل زنانه و روش صریح و صادقانه‌ای که به وسیلهٔ آن، این شیفتگی را در نقاشی‌هایش نشان می‌داد، باعث شده‌است بعضی صاحب‌نظران او را به عنوان یکی از فمینیست‌های قرن بیستم برشمردند.


فریدا کالو عشاق بسیاری داشت و در زندگی جنسی خود حتی مرز جنسیت را زیر پا گذاشت. فریدا غیر از شوهرش، دیه‌گو ریورا نقاش و کمونیست معروف، با افراد مشهور دیگری نیز رابطه داشت. از آن‌ها می‌توان به لئون تروتسکی، کمونیست شهیر روسی، و پائولت گدار، بازیگر معروف و همسر چارلی چاپلین اشاره کرد.
کالو در ۱۳ ژوئیه، ۱۹۵۴ به خاطر انسداد جریان خون درگذشت. خاکستر او هم‌اکنون درون کوزه‌ای در خانهٔ قدیمی اوست که حالا تبدیل به «موزهٔ فریدا کالو» شده‌است.
«     امیدوارم که عزیمت دلپذیر باشد و امیدوارم که هرگز برنگردم.» (آخرین کلماتی که قبل از مرگ در دفترچهٔ خاطرات‌ش نوشت.


برای دیدن برخی از آثار فریدا و توضیحات مرتبط با آن لطفا "در این راستا" را لینک کنید.

ادامه مطلب ...