جمعه قرارهایِ تاریکی کوچه پشتی، تویِ یک ماشین نیست
استفراغ دردهای زایمان مادر بچهها نیست
زن عصایِ روزهای پیری پرستار وقتِ مریضی رفیقِ پای منقل مزه بیار عرق
دورههای دوستانه نیست
زن وجود دارد روح دارد قدرت جسارت پا به پای یک مرد ، زور دارد
عشق اشک نیاز محبت یک دنیا آرزو دارد
زن ... همیشه ... همه جا ... حضور دارد و اگر تمام اینها یادت رفت تنها
یک چیز را به خاطر داشته باش :
خیلی قشنگ و با احساس بود...و حقیقتی غیر قابل انکار
سپاس