من یک زنم...

روزنوشت های یک زن...

من یک زنم...

روزنوشت های یک زن...

آهنگ:"لباس نو" از چاووشی

هیچ وقت یادم نمیره...

شب عید 91،وقتی به طور کاملا اتفاقی این اهنگ رو از تلویزیون شنیدم...چه حالی به من دست داد؟

به یاد کسی که چهار سال انتظارشو کشیدم...

به یاد کسی که این سالها منتظر حضور پررنگش در زندگی کمرنگ و خالی و سردم بود...

امسال عید باز تنها بودم...

تنهاتر از همیشه....

حتی دیگه سایه اش هم کمرنگ تر شده بود.

اون شب جای خلوتی رو پیدا کردم برای گریستن این سالهای انتظار و دلتنگی...

صبح عید که زنگ زدبرای تبریک عید، حتی صداش هم نتونست ذره ای از بغض و دلتنگی ام رو کاهش بده...

.

.

.

این ترانه ی جاویدان را هرگز از یاد و خاطر نخواهم برد.

کلمات وواژه های این ترانه بسیار ساده و کوتاه، اما به  فراخور مفاهیمش وسیع و در برگیرنده است. تصور می کنم شاعر و خواننده با حرف حرف این ترانه انگشت بر گم شده ترین احساس مردان و زنانی گذاشته که حس مشترک انتظار رو تجربه کرده اند.


نه هوای تازه و نه لباس نو می خوام

هفت سین من تویی، من فقط تو رو می خوام

دلم امشب از خدا، جز تو هیچی نمی خوام

کاش یکی با دو تا رو با همم آشتی می داد...


شب عیدی آسمون وقتی که می باره

بیشتر از شبای پیش عطر قران دارد...

ببین امشب قلبم، مثل آیینه روشنه

آیینه زلال من! دیدنت عید منه...


سال نو یعنی تو، وقتی از در تو میایی

نذر کردم امشب، سفره چیدم که بیایی


شب عیدی آسمون وقتی که می باره

بیشتر از شبای پیش عطر قران دارد...

ببین امشب قلبم، مثل آیینه روشنه

آیینه زلال من! دیدنت عید منه...


شادی از تقویمم، بی تو رفت و بر نگشت

انتظارت منو کشت، توی سالی که گذشت....


لینک دانلود

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:00 ب.ظ

نوشته هایت بوی عاشقی می دهد که مربوط به جوانان کم سن و سال هست اونایی که منتظرند معشوقشون با اسب سفید بیاید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد